قصه من و عشق تو...

ساخت وبلاگ

یک سال زیستن آن گونه که خودت می خواهی

مثل یک انسان آزاد...

برتر از صد سال زیستن است چنان که دیگران برایت می خواهند

مثل یک برده..

عمر فرصت کوتاهی است برای برآوردن خود از زیر آوارهای سنگینی که می خواهند خودت را دفن کنند.

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 15:47

روزی که منتظرید مردم براتون دست بزنند بالاخره وسط این دست ها له می شوید!

روزی که ملاک های شما برای درست و غلط ، " قضاوت و نظر مردم " است از نظر علمی گفته میشود یک بادکنک سوراخ هستید!

مگر ما آمده ایم در این دنیا تا مردم را راضی نگه داریم ، این چه نگاهیست به دنیا!

روزی که شما آمدید « نگران قضاوت و نظر مردم بودید » شما از پا در میاید و به هیچ جا هم نمی رسید...

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 15:47

تنها زمانی صبور خواهیم شد که

صبر را یک قدرت بدانیم، نه یک ضعف.

و آنچه ویرانمان می‌کند، روزگار نیست

بلکه حوصله‌ی کوچک و آرزوهای بزرگمان است..

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 26 تاريخ : پنجشنبه 3 اسفند 1402 ساعت: 15:47

اگر روزی دنیا را دوست نداشتی، جایت را عوض کن تا از زاویه‌ای دیگر به آن بنگری.

دنیا از بعضی زوایا دوست‌داشتنی‌ست و در بعضی زوایا نه.

در بعضی از زوایا بهتر و زیباست،

در بعضی زوایا تاریک و خسته‌کننده.

یادت باشد تو باید جایت را عوض کنی، چرا که دنیا هرگز از جایش تکان نخواهد خورد ...

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 31 تاريخ : دوشنبه 18 دی 1402 ساعت: 15:56

دوران مدرسه، همکلاسی‌ای داشتیم که به شکل ترحم‌برانگیزی ناآرام بود؛ هر حرفی را توهین به خودش تصور می‌کرد، مدام بُراق بود به بقیه که مبادا بهش زور بگویند، مبادا حقش را بخورند.استایل نشستن و راه رفتنش شبیه جانورِ ترسیده‌ی کوچکی بود که هر لحظه ممکن است شکار شود؛ ناایمن، هراسان، سنگر گرفته.یک روز معلم زبانمان به انگلیسی بهش گفت: "مینا! خودت با خودت درگیری؟!"مینا گفت: "نه!" معلم‌مان گفت: "با خودت آشتی باش!"این جمله توی گوش من زنگ زد.معلم‌مان نگفت با بقیه صلح کن.مدارا کن، نجنگ، دشمنی نکن. نگفت با بقیه آشتی باش.گفت "با خودت آشتی باش".بعد از آن توی جمع‌ها دقت کردم به آدمها. به آدمهای آشتی با خود."آشتی با خودها" رها و راحتند.زیاد می‌خندند؛ راحت می‌خندند؛ نگاهشان دودو نمی‌زند؛ لبهایشان از خشم نمی‌لرزد؛ نه سپر برداشته‌اند و نه اسلحه کشیده‌اند.کشیک کسی را نمی‌کشند...احساس تحت‌نظر بودن ندارندگوش تیز نمی‌کنند برای شنیدن حرفهایپشت سرچشم براق نمی‌کنند برای دیدن اداهای پیش‌رو ،احساس خفت ندارند...احساس بزرگیِ کاذب ندارند...نه به فرش ماسیده‌اند، نه به توهمِ عرش چسبیده‌اند؛ شکارِ کسی نیستند، شکارچیِ کسی نیستند....آشتی با خود؛ موهبت است، اولین ابزار آرامش است...."خود" دریچه‌ی دنیاست. آشتی با خود، اولین قدم در آشتی با دنیاست، راهی برای رسیدن به تعادل و رها شدن از لق‌زدن‌ها...."قهر با خودها" تمام انرژی‌شان را صرف توجیه قهرشان می‌کنند، صرف دلیل‌آوری برای حقانیت خودشان در دشمنی، صرف صیقل‌دادنِ لبه‌های تیز روحشان....با قدرت و جرات میگویم که هر کسی لایق دوست‌داشته‌شدن است، هرطور که باشد و من، قول می‌دهم دنیا کمر نبسته به جفت‌پا گرفتن برای کسی فقط باید رها کرد و رها شد.... قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 4 دی 1402 ساعت: 14:10

یه جا خدا در نهایت همدردی میگه:

و ما میدانیم سینه ات تنگ میشود از آنچه میگویند،

یعنی فکر کن اون لحظه هم که دلت از همه‌ی آدم ها میگیره خدا حسش میکنه...!

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 106 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1402 ساعت: 11:36

وای بر آن روزی که چیزی حتی عشق ،عادتمان شود ! عادت همه‌ چیز را ویران می‌کند از جمله عظمت دوست داشتن را تفکر خلاق را عاطفه جوشان را ... عاشق کم است سخنِ عاشقانه فراوان ! روزگاریست چه بد که دیگر کلام عاشقانه دلیل عشق نیست و آواز عاشقانه‌ خواندن دلیل عاشق بودن ...!

[ یکشنبه ششم فروردین ۱۴۰۲ ] [ 20:28 ] [ سبزرو ]

قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1402 ساعت: 11:36

♦️درگیر تجملات عذاب آوری کههمه انرژی و درآمد ما رامحاصره میکند نشویم....كتابی خوندم به نام قانون 70 درصد که می‌گفت :♦️70 درصد برنامه های آخرین مدل گوشی ها، بدون استفاده می ماند!♦️به 70 درصد سرعت یک ماشین گران قیمت و آخرین سیستم نیاز نیست!♦️70 درصد فضاهای یک ویلای لوکس،بدون استفاده می ماند!♦️70 درصد یک قفسه پر لباس،به ندرت پوشیده می شود!♦️از 70 درصد استعدادهایمان استفاده نمی شود!♦️70 درصد از محبت و عشقمان را ابراز نمی كنيم!♦️70 درصد از کل درآمد طول عمرمان،برای دیگران باقی می ماند!♦️روزهایمان می گذرد و پول هایماندر بانک ها و عشق مان در سينه می ماند♦️وقتی که زنده ایم فکر می کنیمپول کافی برای خرج کردن نداریم،اما وقتی که می میریمپول بسیار زیادی می ماند کههنوز خرج نشده!! ♦️ثروتمندی می میرد و برای زنش 1.9 میلیون دلار در بانک باقی می گذارد و سپس زن با راننده شخصی شوهرش ازدواج می کند!♦️راننده میگوید:همیشه برای رئیسم کار کرده اماما الان میفهمم،رئیسم برای من کار میکردو چقدر 70 درصد دیگه!!!! قصه من و عشق تو......
ما را در سایت قصه من و عشق تو... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sabzroo بازدید : 71 تاريخ : سه شنبه 22 فروردين 1402 ساعت: 11:36